جزئیات گفت وگوی ایران و آمریکا در مسقط: عراقچی و ویتکاف در دو اتاق جداگانه در یک هتل مذاکره می کنند

جزئیات گفت وگوی ایران و آمریکا در مسقط: عراقچی و ویتکاف در دو اتاق جداگانه در یک هتل مذاکره می کنند

به گزارش فطر نیوز محمد قوچانی در شماره روز شنبه (۲۳ فروردین) روزنامه سازندگی در مطلبی به این سئوالات پاسخ داده است:
۱- چرا ایران مذاکره غیرمستقیم را بر مذاکره مستقیم ترجیح داد؟  
۲- چرا پاسخ آمریکا به ایران دو هفته طول کشید؟  
۳- پاسخ آمریکا به ایران چه زمانی و از چه طریقی رسید؟  
۴- چرا اروپا از مذاکرات کنار گذاشته شد؟  
۵- آیا ترامپ در نامه خود برای دیپلماسی فرصتی محدود تعریف کرده است؟
۶- چرا ترامپ فقط درباره مساله هسته ای پیشنهاد مذاکره داده است؟  
۷- چرا ترامپ اولین کسی بود که خبر مذاکره را داد؟  
۸- شیوه برگزاری جلسه مذاکره غیرمستقیم چگونه خواهد بود؟  
۹- عراقچی و ویتکاف چه زمانی به مسقط خواهند رسید؟
۱۰- چه کسی از سوی ایران سخنگوی مذاکرات خواهد بود؟  
۱۱- نقطه مثبت نامه ترامپ به ایران چه بود؟

شنبه ساعت ۱۰ صبح مسقط پایتخت عمان دو میهمان عالی رتبه خارجی از شرق و غرب جهان دارد؛ دو دیپلمات ارشد از ایران و آمریکا سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و استیو ویتکاف نماینده ویژه رئیس جمهوری آمریکا در امورخاورمیانه. تا اینجای کار ایران دست کم در تشریفات سیاسی یک گام جلوتر از آمریکاست:

استیو ویتکاف مامور ویژه دونالد ترامپ است که معمولا برای مذاکره با رؤسای دولت ها اعزام می شود و ترامپ با اعزام او برای دیدار با وزیر امور خارجه ایران عملا جلوی هماوردی همتای آمریکایی او؛ مارکو روبیو- که جمهوری خواهی به شدت محافظه کار و همزمان رادیکال است- را گرفته است. مشابه دولت اولش که رکس تیلرسون وزیر امور خارجه بود و مقابل زیاده روی های مایک پمپئو رئیس وقت سیا را می گرفت. آن دوره البته ایران از این شکاف استفاده نکرد و پمپئو با حذف تیلرسون به مقام وزارت امور خارجه آمریکا رسید و به جدی ترین مانع توافق دو کشور و عامل خروج آمریکای ترامپ از برجام تبدیل شد. پمپئو که رسما صهیونیستی مسیحی بود به حمایت جراد کوشنر داماد یهودی ترامپ متکی بود که مانع حذف پمپئو از فرآیند دیپلماسی بود و در نهایت فرصت توافق ایران و آمریکا از دست رفت. حال اما در دولت دوم ترامپ دیگر نه خبری از پمپئو است و نه هنوز کوشنر آفتابی شده است و ترامپ دامادی لبنانی هم دارد. البته نفوذ استیو ویتکاف در کاخ سفید بیشتر از رکس تیلرسون به نظر می رسد که خیلی زود حذف شد؛ به شرطی که ایران از این شکاف ویتکاف – روبیو بهنگام بهره ببرد.

شواهد البته از هوشمندی و هوشیاری ایران تا این مرحله حکایت دارد:

راهبرد «نه جنگ- نه مذاکره» به استراتژی مذاکره غیرمستقیم بدل شده است که گرچه در ظاهر نسبت به «مذاکره مستقیم» کمتر امیدبخش تلقی می شود اما می تواند حتی نسبت به آن موفق تر عمل کند. «مذاکره مستقیم» با ترامپ فعلاً تجربه شکننده ای است؛ سه تجربه رهبر کره شمالی رئیس جمهور اوکراین و حتی نخست وزیر اسرائیل نشان می دهد که دونالد ترامپ هنوز به نمایش بیش از گفت وگو توجه دارد؛ وقتی حتی بنیامین نتانیاهو در سفر اخیر به واشنگتن با ترس و لرز روی صندلی میهمان نشسته بود و ظاهراً نه موفق شد مجوز حمله به ایران را بگیرد و نه توانست روابط ترامپ- اردوغان را شکرآب کند و حتی در زیاده روی هایش در غزه هم از ترامپ کارت تشویق نگرفت.

ایران اما در پاسخ به نامه «تهدید- تحبیب» ترامپ به واکنشی گام به گام دست زد: مذاکره مستقیم را غیرمستقیم کرد زمین بازی را از امارات متحده عربی (مدعی تمامیت ارضی ایران) به سلطنت عمان (متحد تاریخی ایران در میان اعراب از زمان حکومت پهلوی تا جمهوری اسلامی) تغییر داد و با عبور از صورت بندی های سنتی مذاکرات به خصوص ۵+۱ آن را به فرمول جدید ۲+۱ بدل کرد که در آن نه فقط اروپا که چین و روس هم مشارکت مستقیم ندارند.

گذار از ۱+۵ به ۱+۲ (ایران و آمریکا به وساطت عمان) تحولی کیفی در روابط خارجی ایران و بی سابقه است. حتی در مذاکرات علی اکبر صالحی در دوران پیشابرجام (که به ابتکار او و مخالفت محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی با اذن آیت الله خامنه ای برپا شد) این ترکیب علنی نبود و محرمانه تلقی می شد. اما از امروز ۱+۲ رسماً جایگزین ۱+۵ می شود که برای یک دهه تنها صورت ممکن رایزنی ایران و آمریکا در حضور نه واسطه ها که هووهایی چون چین روس فرانسه و انگلیس و حتی آلمان بود.

شاید به همین جهت باشد که یک مقام عالی رتبه در پاسخ به پرسش ها می گوید که دیگر ۵+۱ وجود ندارد و این پذیرش همان راهبردی است که یک دهه قبل ریس جمهور وقت ایران از آن به عنوان راهبرد کدخدای غرب نام می برد. اینک نه تنها اروپا (فرانسه و آلمان) دیگر حاضر نیستند با روسیه (متجاوز به اوکراین پای یک میز بنشیند بلکه آمریکا هم با چین دور یک میز نمی نشیند و از همه جالب تر ایران و آمریکا هر دو از حضور روسیه در ترکیب مذاکرات پرهیز دارند. در اینجا تحول کیفی دیگری در سیاست خارجی ایران رخ داده است و آن بازگشت به استراتژی «نه شرقی نه غربی» یا موازنه منفی است. چراکه پس از هم پیمانی دولت سیدابراهیم رئیسی با روسیه در ماجرای اوکراین با وجود فاصله گذاری هوشمندانه مقام رهبری که روابط ایران و اروپا را ویران کرد و محصول تله روسیه برای ایران بود جمهوری اسلامی از این تله عبور کرده و با وجود روابط راهبردی با روسیه به پوتین کارت اعتباری در مذاکرات نداده است.

تیم مذاکرات امروز همان تیم مذاکرات برجام است که کارشکنی روس ها در توافق را به یاد دارد؛ وقتی که طرح ایران برای تولید سوخت نیروگاه بوشهر را رد کردند و می خواستند ایران تا ابد مستعمره هسته ای روسیه باشد. چراکه ایران نه همسایه آمریکا که همسایه روسیه است و یک ایران هسته ای برای مسکو «خطر نزدیک» و برای واشنگتن «خطر دور» است.

در چنین ژئوپلیتیک پیچیده ای که ایران از تنهایی استراتژیک نگران است پاسخ به نامه ترامپ به رهبری ایران یکی از شاهکارهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی بود:

ایران تنها نکته مثبت نامه ترامپ را به فراست دریافت؛ آنجا که رئیس جمهور آمریکا خواهان مذاکره مستقیم فقط در موضوع هسته ای شده بود و هیچ مساله منطقه ای موشکی حقوق بشری و… را طرح نکرده بود. از سوی دیگر بیرون از متن نامه در اظهارات علنی ترامپ هم مساله هسته ای به انصراف ایران از ساخت سلاح هسته ای محدود شده بود که این نیز رویکردی مثبت بود. چرا که ایران بارها اعلام کرده است در پی ساخت سلاح هسته ای نیست و در ماه های اخیر ریس جمهور و وزیر امور خارجه ایران این راهبرد را بارها تکرار کرده اند.

مساله اصلی البته ادعای راستی آزمایی آمریکاست که این درخواست هم بی سابقه نیست و در برجام این مسیر طی شد و به راه حل رسید. راه حلی که غایب آن دونالد ترامپ بود و حالا شریک اصلی از راه رسیده است.

استراتژی ترامپ اما نه جنگ که «صلح از راه قدرت» یا زور است؛ تحمیل صلح که در اولین دستورالعمل ریاست جمهوری ترامپ دوم هم به چشم می خورد. و این ترکیبی از بلوف تهدید و تحریک بود؛ بدون آنکه بیش از اندازه یا کمتر از حد امکان جدی گرفته شود. کاخ سفید از آغاز دوره جدید ریاست جمهوری ترامپ دو خطر راهبردی در برابر ایران را همزمان بررسی می کند:

اول: خطر جایگزینی بازدارندگی هسته ای ایران به جای بازدارندگی منطقه ای پس از از دست رفتن نفوذ عمیق در لبنان و سوریه و تضعیف یمن و غزه.

دوم: از بین بردن برنامه هسته ای ایران نه تنها ناممکن است بلکه مفید هم نیست. چون به علت پراکندگی و وسعت جغرافیایی ایران ممکن است به مخفی کاری بیشتر و رازآلودگی ایران منجر شود و با سوق دادن ایران به سلاح هسته ای در صورت تخریب تاسیسات هسته ای برای ایران مشروعیت دفاع ایجاد کند؛ حتی اگر یک کارگاه کوچک با دانش هسته ای ایران از تیررس حمله در امان بماند.

خطر راهبردی اول دولت آمریکا را به حمله نظامی و خطر راهبردی دوم ترامپ را به پرهیز از حمله نظامی تشویق می کند و این پارادوکس به در نهایت به جای تعارض به تلفیق راهبرد آمریکا منتهی شد: ترکیب مهلت مذاکرات و تهدید نظامی.

اینگونه است که دونالد ترامپ از سیاستمداری قمارباز با قدرت ریسک زیاد به سیاستمداری دهن لق بدل شد که منویات قلبی خود را فاش می گوید از جمله محتوای نامه اش که پنجره ای دو ماهه برای توافق را تعیین کرده بود در رسانه ها علنی کرد و دم خروس پیدا شد.

ایران با کشف این پارادوکس در سیاست خارجی آمریکا در باره برنامه هسته ای خود به تکنیک بدل دست زد:

در پاسخ به ترامپ ایران برای اولین بار «مذاکره» را رد نکرد و با تفکیک آن به دو روش مستقیم و غیرمستقیم (که خود به سه روش مجزا تقسیم می شود) آمادگی خود برای مذاکره فقط هسته ای با حضور «یک» واسطه را اعلام کرد. از دوشنبه ۴ فروردین ۱۴۰۴ تا دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۱۴۰۴ دو هفته سخت برای آمریکا رقم خورد که نمی دانست چه جوابی به ایران بدهد.

ایران در این فاصله با عرب ها و نیز ژاپنی ها (و نه روس ها یا چینی ها یا اروپایی ها) رایزنی فشرده ای را انجام داد و مبانی «مذاکره غیرمنظم هسته ای» را توضیح داد که همه این کشورها حق را به ایران دادند و نشانی این همدلی سیاسی این بود که برای میانجی گری اعلام آمادگی می کردند. در آمریکا نیز دو جناح باز و کبوتر در حزب جمهوری خواه دچار تنش شدند و در نهایت کبوترها بر بام مسقط نشستند: ساعت چهارونیم بعدازظهر دوشنبه ۱۸ فروردین ماه ۱۴۰۴ وزیر امور خارجه عمان که به پیشنهاد ایران جایگزین امارات شده بود به همتای ایرانی خود پیامک داد که آمریکا پیشنهاد ایران را پذیرفته است و استیو ویتکاف آماده است دو روز بعد چهارشنبه ۲۰ فروردین ماه تا جمعه ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۴ مهمان مسقط باشد. وزیر امور خارجه ایران اما راهی الجزایر بود و ساعت ۶٫۵ باید سوار هواپیما می شد.

از این فرصت دو ساعته حداکثر استفاده را کرد و شخصا به رایزنی با مقامات عالی نظام و کشور پرداخت و تایید رئیس جمهور را هم دریافت کرد. ساعت ۶٫۵ عراقچی قبل از پرواز به الجزایر به وزیر امورخارجه عمان پیامک تایید را فرستاد و با خیال راحت با نیم ساعت تاخیر سوار هواپیما شد؛ در حالی که موبایلش را در حالت هواپیما قرار داد. در فرودگاه الجزایر وقتی موبایل را از حالت هواپیما خارج کرد سیل اخبار بود که مخابره می شد. خود دونالد ترامپ خبر دیدار دو مقام عالی رتبه ایران و آمریکا در عمان را اعلام کرد در حالی که آخرین پیشنهاد ایران برای انجام دیدار در شنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ هم پذیرفته شده بود. واقعاً آقای قمارباز به آقای دهن لق بدل شده بود. گویی خود در پی کسب گوی افتخار اعلام مذاکرات بود؛ بخصوص که ترامپ میزبان نتانیاهو بود و می خواست جلوی کارشکنی اسرائیل را بگیرد.

تنها خبر کذب ترامپ طرح مذاکره مستقیم بود که در توافق نبود اما عمان به ایران تضمین داده است که از سه شیوه مذاکره غیرمستقیم؛ ۱- در دو هتل جداگانه ۲- در دو اتاق جداگانه در یک هتل و ۳- روی دو میز جداگانه در یک اتاق هتل راه دوم را طراحی می کند نام هتل را تا لحظه آخر محرمانه نگه می دارد و شیوه مذاکره مکتوب خواهد بود که با توجه به ضرورت دقت کلمات کاری سخت خواهد بود. این شیوه مذاکره البته بی سابقه نیست. همین حالا روسیه و اوکراین به میانجیگری آمریکا در حال مذاکرات فشرده پایان جنگ هستند و چند سال قبل اسرائیل و لبنان بر سر مرزهای دریایی خود باز هم با وساطت آمریکا مذاکره غیرمستقیم می کردند. در مقاطعی از برجامه هم میان ایران و آمریکا چنین مذاکراتی برپا شد.

مبنای این شیوه مذاکرات عدم اعتماد طرفین به یکدیگر است که در اسناد مکتوب این مساله می تواند راستی آزمایی شود؛ گرچه در مذاکرات مستقیم امکان انعطاف بیشتر است و بهتر می توان با کلمات بازی کرد و از سردی مکتوبات کاست.  

اما طرفین هنوز گرم نشده اند: هم ایرانی ها به نمایش ترامپ بدبین هستند و فکر می کنند این نه مذاکره معطوف به توافق که برای اتمام حجت نزد افکار عمومی جهان است و هم آمریکایی ها ایرانی ها را استاد مذاکرات طولانی برای وقت خریدن می دانند.

اما مقامات عالی رتبه ای که ما با آنان صحبت کرده ایم می گویند این مذاکرات از نظر ایران کاملاً استراتژیک است و به هیچ وجه تاکتیکی نیست. به شرط آنکه محدود به محتوای پیشنهاد آمریکا در نامه ترامپ یعنی انحصار در مساله هسته ای باشد. در عین حال حتی در این بحث هم حق هسته ای ایران باید محفوظ بماند و البته راهبرد ایران در عدم تسلیح هسته ای همچنان پابرجاست است. مورخان البته به یاد دارند که ایران در برجام نیز هرگونه بحث منطقه ای را رد کرد و بر سر موشک تا جایی پیش رفت که اعلام کرد به محض تکرار موضوع میز مذاکره را ترک می کند؛ در حالی که طرف مذاکره مدعی بود نه بر سر اصل موشک که بر سر کلاهک های هسته ای آن می خواهد مذاکره کند و راه هایی برای راستی آزمایی پیشنهاد کرد که در نهایت ایران هیچ کدام را نپذیرفت و آمریکا نیز استدلال کرد با برنامه مدیریت هسته ای ایران به خودی خود توان هسته ای موشک ها هم مهار می شود.

توافق جدید هم از یک سو امتداد منطقی برجام است حتی اگر ترامپ یا منتقدان برجام در ایران و آمریکا این نامه را نپسندند و از سوی دیگر نمی تواند در برجام هم متوقف بماند. بدیهی است ترامپ که همواره به نوبل صلح باراک اوباما شک برده است به توافقی بهتر از برجام دل بسته است. چنانکه ایران هم از برجامی بهتر و بیشتر استقبال می کند و دست کم روی کاغذ این آرزو بعید نیست؛ اما مسیر بسیار سخت و دشوار است؛ نه برای ایران که برای آمریکا هم راه سخت است و صعب.  

اولین چالش برای طرفین مخصوص آمریکا مهار محذوفین به خصوص اروپاست که تنها اهرم باقی مانده برای بازیگری ایشان استفاده از اسنپ بک است که می تواند تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد ر ا بازگرداند و البته این می تواند آزمونی برای آمریکا باشد که نشان دهد در غیاب اروپا می تواند با ایران به توافق برسد. در واقع اکنون جای اروپا و آمریکا عوض شده است و امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه که در دوره ترامپ اول برای دیدار او با روحانی و ظریف تلاش می کرد و فاصله هتل محل اقامت روسای جمهور دو کشور را پیاده در می نوردید و پشت در اتاق روحانی با دستگاه تلفن تصویری به انتظار نشسته بود حالا از فرآیند مذاکرات حذف شده است. فرانسه ممکن است به دوره فابیوس یهودی وزیر خارجه قبل خود در دوره فرانسوا اولاند بازگردد که نقشی پلیس بد را بازی می کرد. چنانکه این خطر از جانب روس ها هم وجود دارد.

بدین ترتیب اکنون به تعبیر عباس عراقچی واقعاً توپ در زمین آمریکاست که باید نشان دهد کدخدای اروپا و غرب است. منطق ایران همان منطق برجام است: اعتمادسازی هسته ای در برابر رفع تحریم ها.

ایران بر سر حق غنی سازی خود در سطحی که نیازهای فناوری و تکنولوژی کشور را تامین کند چانه نمی زند اما درباره ابعاد شیوه و نظارت قانونی نهادهای بین المللی یعنی آژانس جهانی انرژی اتمی حاضر به گفت وگو است و این فقط در چارچوب حقوق بین الملل یعنی سازمان ملل متحد ممکن است.

چارچوب مذاکرات روشن است: ۱- نفی تهدید نظامی ۲- فقط مذاکره هسته ای ۳- فقط حق غنی سازی هسته ای در چارچوب آژانس اتمی ۴- لغو تحریم ها ۵- بازی برد- برد.

وزیر خارجه ایران با اختیارات کامل مورد اجماع ارکان نظام بر مبنای راهبرد وفاق ملی راهی مسقط می شود و ضمن داشتن ابتکار عمل کاملاً در چارچوب دستورالعمل رهبری و رئیس جمهوری ایران عمل می کند. بر مبنای مصوبات نهادهای بالادستی به خصوص شورای عالی امنیت ملی ایران دکترین هسته ای کشور مبتنی بر حق فناوری و حفظ دانش هسته ای بدون تحریک دشمن تغییرناپذیر است و به همین علت به نظر می رسد موضع هسته ای کشور را فقط رهبری رئیس جمهور و وزیر امور خارجه اعلام می کنند و با همه اهمیتی که مشاوران سیاسی و نظامی کشور دارند بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی باید چارچوب دکترین هسته ای کشور رعایت شود تا اختلالی در مذاکرات صورت نگیرد.

امروز عباس عراقچی ساعت ۱۰ صبح به مسقط می رود و وزیر امور خارجه عمان اول با او سپس با استیو ویتکاف رایزنی و چارچوب اجرایی مذاکرات را بررسی می کند. اگر این مذاکرات از روز اول به روز دوم برسد یعنی دود سفید از دودکش هتل بیرون آمده است اما هرگونه احتمال دیگر در مذاکرات نباید به معنای بن بست در سیاست خارجی کشور تعبیر شود و با شرطی شدن اقتصاد توان پایداری ایران کم شود. دشمنان مذاکرات و راس آنان اسرائیل در کمین نشسته اند و هر یک کرسی که از میز مذاکرات کاسته می شود به میز آنان افزوده می شود. دولت چهاردهم تاکنون با وفاق ملی و در راس آن حمایت رهبری از تنش داخلی و خارجی چنانکه مطلوب دشمنان ایران است جلوگیری کرده است. نه فقط دشمنان خارجی که دشمنان داخلی که به شکست برنامه وفاق ملی امید بسته اند و از ترامپ که به جای جنگ حداقل فعلاً ادعای صلح دارد هم چندان راضی نیستند. این مذاکرات اما هم فرصتی برای ایران و از آن بیشتر برای آمریکاست که با عبور از مساله ایران به نبرد اصلی خود با چین بپردازد. طبق خبرهای رسیده مذاکرات سیاسی ایران و آمریکا پیوستی اقتصادی و تجاری هم دارد تا مساله حذف امریکا از بازار ایران پس از برجام را حل کند. نه تنها دونالد ترامپ که استیو ویتکاف هم یک بازرگان و تاجر حرفه ای است و می دانند که راه ابریشم از زمان مارکوپولو از ایران می گذرد. اشاره مستقیم رئیس جمهور ایران به موافقت مقام رهبری برای سرمایه گذاری آمریکا در ایران می تواند مکمل مذاکره مستقیم باشد که باید در گزارشی دیگر به آن بپردازیم.  

گذار از ۱+۵ به ۱+۲ گذار از شرکت سهامی ابرقدرت ها به قدرت های جهانی و منطقه ای مستقلی است که با وجود اختلافات ایدئولوژیک می توانند در مسائل استراتژیک به حل منازعه بپردازند. ایران هنوز پس از حوادث تلخ سال ۱۴۰۳ می تواند یکی از این قدرت های منطقه ای باشد و بدون خوش خیالی با واقع بینی به صلح مسلح به مذاکره با آمریکا برسد و با ایجاد شکاف میان آمریکا و اسرائیل از درد و رنج مردم منطقه از تهران تا لبنان بکاهد و با صلحی از نوع صلح حدیبیه به فتحی عظیم برسد.  

سیدعباس عراقچی به عنوان کارگزار و دیپلمات حرفه ای وفادار به ایران می تواند در ترکیبی از میدان و دیپلماسی مقاومت و مذاکرات بدون آنکه در پی برندسازی شخصی باشد به بزرگ ترین خدمت ملی خود بپردازد و برای همیشه این گره کور ۵۰ ساله را اگر نه باز که دست کم سست سازد و در برابر چشمان متعجب اپوزیسیون جنگ طلب و حاکمیت برخی جناح های بنیادگرای درون کشور راه حل سومی را نشان دهد که با تک تک رای های ملت ایران در انتخاب مسعود پزشکیان رقم خورد: راه دیپلماسی از دموکراسی می گذرد…

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "جزئیات گفت وگوی ایران و آمریکا در مسقط: عراقچی و ویتکاف در دو اتاق جداگانه در یک هتل مذاکره می کنند" هستید؟ با کلیک بر روی بین الملل، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "جزئیات گفت وگوی ایران و آمریکا در مسقط: عراقچی و ویتکاف در دو اتاق جداگانه در یک هتل مذاکره می کنند"، کلیک کنید.